اجتماع تارها و پودها

فهرست مطالب

گفت‌وگو با مداح اهل بیت علیهم السلام آقای محمدحسین پویانفر

هیأت ریحانه النبی سلام‌الله علیها یکی از پناهگاه‌های معنوی است که تلاش می‌کند آغوشی باز در برابر محبان اهل بیت علیهم السلام، با اخلاق‌ها و فرهنگ‌های گوناگون داشته باشد و افراد بیشتری را به خیمه‌ی روضه‌ی اهل بیت علیهم السلام دعوت کند. برای شنیدن روایت هیأت ریحانه النبی سلام الله‌ علیها و این شیوه‌ی مواجهه، مهمان مداح اهل بیت علیهم السلام، آقای محمدحسین پویانفر شدیم.

در طلبِ انسان معنوی

به نظر من شیعه دو تا قنات خیلی ارزشمند داره؛ یکی مجلس توسل و روضه – کوچک یا بزرگ – یکی هم حجره‌های حوزه‌های علمیه. هرجا و هر دوره‌ای که طلبه‌های مهذب و عالم و افرادی که روی خودشون کار کردند، زیاد بودند، دوران تجلی و بزرگی شیعه بوده و در کنارش هر موقع جلسات مذهبی، هیأت و [در مجموع] محلی برای ساخت انسان معنوی وجود داشته، باز در جامعه اسلامی این حرکت قوی‌تر بوده [است].
سؤالی که اخیراً بهش فکر می‌کنم اینه که آیا باید اولویتمون رو بذاریم روی ساخت جامعه معنوی یا انسان معنوی؟ حالا فکر می‌کنم، مطالعه می‌کنم، با کسانی صحبت می‌کنم… حس می‌کنم ما یه جاهایی اونقدر داریم به جامعه معنوی می‌پردازیم که از ساخت انسان معنوی غافل می‌شیم؛ یعنی در و دیوار شهرمون رو رنگ و لعاب معنوی می‌دیم ولی متأسفانه مسجدمون خلوته. درسته که چند تا هیأت‌ خیلی بزرگ داریم ولی حواسمون نیست که [مراسم‌های کوچک] توی خونه‌ها و مساجد و… [داره] مثل یخ آب می‌شه. باید به انسان معنوی بیشتر بپردازیم.

ستاره‌ها در شهر

شما اگه غدیر سر هر چهارراهی توی کل شهر، توی هر کوچه‌ای ببینید یه خانواده‌ای یه میزی گذاشته و پذیرایی می‌کنه [حرکت خیلی قشنگیه]. روضه‌های خونگی‌ و مو‌کب‌های خیابونی که خود مردم می‌زنن، جامعه رو نگه می‌داره. به نظر من اون روزی قشنگه که مثلاً متولیان فرهنگی، محرم، مشکیِ شهر رو نزنه و خود مردم [هر کدوم] پارچه کوچیکی بزنن؛ خودش به این نتیجه برسه که من عزادار سیدالشهدا علیه السلام هستم؛ از پنجره‌ی برجش، از پنجره خونش، پرچم و پارچه سیاه آویزون کنه. اون می‌شه انسان معنوی که جامعه رو تبدیل می‌کنه به جامعه معنوی؛ ولی جامعه معنوی به نظرم حتماً و [لزوماً] باعث ساخت انسان معنوی نمی‌شه. اگه انسان معنوی تو زمان پهلوی هم بار بیاد، میاد انقلاب می‌کنه و جامعه معنوی درست می‌کنه. خیلی‌هاشون هم تو جبهه شهید می‌شن.
[مثال معروفی هست که طرف می‌گفت] من می‌خواستم دنیا رو درست کنم، بعد دیدم نمی‌تونم گفتم میام مثلاً قاره اروپا رو درست می‌کنم، دیدم نمی‌تونم، گفتم کشور انگلیس رو درست کنم، دیدم نمی‌تونم، گفتم شهر منچستر رو درست می‌کنم، دیدم نمی‌تونم، گفتم خونه خودم و خانواده‌م رو درست کنم، دیدم اول باید خودم رو درست کنم؛ خودم رو که درست کنم [بقیه این‌ها هم درست می‌شه.] باید یه خورده بیایم عقب‌تر؛ هیأت‌های بزرگ که داریم می‌گیریم، سر جای خودش ولی حواسمون به این باشه که توی اجتماعات کوچیک آدم‌ها تربیت می‌شن و رنگ می‌گیرن.

کهف‌های راهنما

مسئله دوم اینه که سبک زندگی ما داره عوض می‌شه و فقط ما نیستیم، همه دنیا داره عوض می‌شه. باید نهادهای علمی و اهل حکمت و فکر بشینن توی این [فضای] جدید یه سبک زندگی درست شیعی تعریف کنند که هم بشه با دنیا حرکت کرد هم بشه اعتقادات و چارچوب‌هامون رو حفظ کنیم.
این [ایده] احتیاج داره به آدم‌هایی که امام [و راهنمای] جامعه [هستند] که متأسفانه توی دوره ما کم‌شدن، مثلاً حدود دهه ۸۰ توی تهران از آقای ضیاءآبادی تا آقای مجتهدی، محل رجوع جوانان بودند. ما هر جا بودیم دوشنبه خودمون رو می‌رسوندیم اونجا. خیلی‌ بزرگان دیگه مثل آقای حق‌شناس، حاج‌آقا مجتبی تهرانی هم بودند که الان [حضورشون] توی جامعه کمرنگه. آدم‌هایی‌بودند که توی بزنگاه‌های سیاسی هم بودند ولی سیاست‌زده نبودند. متأسفانه الان هم آدم‌هایی را داریم ولی احزاب و گروه‌ها آدما رو از سطح بالا، پایین میارن.

تارها و پودها در هیأت

شما جلوی در حرم حضرت رضا علیه السلام نمیگی تو از کدوم حزبی هستی؟ نمازخون هستی یا نیستی… توی هیأت هم نمی‌گی. ما هیأت رو به یه فضایی رسوندیم که اصلاً نیان. شاید تفاوت جلسه ما یه خرده فقط توی این موضوع [باشه]. ناخودآگاه ما انقدر این اجتماعات رو خاص کردیم که یه عده تقابل دارند، درحالی‌که به نظر من درِ روضه باید باز باشه و «خروجی و ثمره هیأت» مهمه.

[در کل] آدم‌ها آروم آروم تغییر پیدا می‌کنند.

هیأت‌های دانشجویی و رسمی هم خوب و لازمه ولی اینکه ما رسانه رو در اختیار بقیه جلسات قرار بدیم و [فقط اون] هیأت‌ها رو به عموم معرفی کنیم [درست نیست]. یک آسیب دیگه توی این حوزه یک‌شکل‌شدن روضه‌هاست. الان ما از رشت تا جنوب کشور یک‌سری هیأت‌های شبیه به هم هستند. سنت‌ها رو در نظر نمی‌گیریم و هیئات بومی نیستند. رسانه می‌تونه [به توجه به سنت‌ها] کمک بکنه. یزد تقریباً بومی مونده چون رسانه بهش می‌پردازه. هزاران عزاداری دیگه [در قسمت‌های گوناگون کشور داریم] اما اینکه رسانه در اختیار چند هیأت محدود باشه و همه کشور درگیر این هیئات باشن که اونو ببینند به نظرم آسیبه.
[در هیأت ما] انواع و اقسام آدم‌ها نشسته‌اند مخصوصاً سال پیش که آشیخ حسین [انصاریان] منبر بود، این [تنوع] بیشتر هم نمایان بود. ما باید یک روانشناسی داشته باشیم تا همه این آدم‌ها [و زائران] متنوع بتونن استفاده کنند.
[محرم] پارسال دو سه شب اول شیخ حسین می‌گفت بذارین همه بیان. می‌دونستم شیخ داره یه کاری می‌کنه. من شب پنجم، ششم (خب اجتماع حدوداً چند هزار نفری باید یه سر و صدایی باشه دیگه…) داشتم پله رو بالا می‌رفتم، دیدم سکوت محضه. پشت منبر نشستم دیدم شیخ داره درباره گناه صحبت می‌کنه و بعد من وقتی رفتم برای خوندن روضه بعد از شیخ نشستم رو منبر و می‌خواستم بخونم ده دقیقه طول کشید مردم سرشون رو بیارن بالا. اون استاد می‌دونست که داره چیکار می‌کنه. ما به اینجور آدما احتیاج داریم.


ما جامعه‌مون به انسان اهل تفکر احتیاج داره. یک‌سری آدم‌ها هستن که تلاش اون‌ها این هست که آدم‌هایی که اهل تفکر و عمیق هستند رو ساکت کنند. یعنی وقتی از جانب این آدم‌های اهل تفکر انتقادی بیان می‌شود، [به سمت او هجوم می‌برند.] اینکه یک اجتماع اقلیتی بخواد باعث بشه انسان‌هایی که عمیق هستند، سکوت کنند و کنار بشینن، خیلی خطرناک هست. [باید] یه جاهایی هزینه پرداخت کنیم، نباید وسط میدون بترسیم. خدا هم برامون جبران می‌کنه.
به نظرم هیأت الان باید به‌شدت به سمت پرورش انسان معنوی و انسانی که اهل تفکر هست حرکت کنه، یعنی انسانی که این آیه قرآن رو بفهمه؛ «مَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَهَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْراً کَثِیراً» یعنی انسان [معنوی‌ای] که بدونه باید به حکمت برسه تا نجات پیدا کنه.

او می‌آید…

سومین مسئله [اینه که] هیئات و روضه‌ها و مراسم توسل ما باید رنگ مهدوی بگیره. ما توی این موضوع کم‌رنگیم.

به نظر من تشیع دو تا موضوع جذاب داره؛ یکی کربلا، عاشورا و محرم و دوم، مهدویت و حضرت صاحب اما از این ظرفیت استفاده نمی‌کنیم.

همه ما با هر [اخلاق و فرهنگی] به امید زنده‌ایم. معنای این امید در شیعه، حضرت حجته. پس امید یه چیز جذابیه. چرا ما ازش استفاده نمی‌کنیم؟ ما پارسال [این کار رو] انجام دادیم. نوحه محرم ما، «او می‌آید» بود. نوحه برای حضرت حجت بود و جواب هم گرفتیم. «او می‌آید» [و مهدویت،] مردم رو امیدوار می‌کنه.
اون‌ها می‌خوان ما رو ناامید کنن، می‌خوان بگن که نه، نمیشه پای اعتقادات و آرمان‌ها بایستی، درحالی‌که ما می‌گیم می‌شه و بزرگ‌ترین ظرفیتمون هم حضرت صاحبه [که] ناشناخته است؛ یعنی شما اصلاً کجا کلامی از حضرت روی در و دیوار شهر و در خانه‌ها می‌بینی؟ [حضرت] غریب‌ترین غریبه نزد منتظرینش، چه برسه به بقیه.
من الآن جلسات کوچک رو شروع کردم. فکر می‌کنم به غیر اون وظیفه بزرگی که ما داریم که جلسه بزرگ بگیریم و شعائر رو بزرگ کنیم، باید شروع کنیم به جلسات کوچیک، کوچیک گرفتن؛ شاید اینجا هر روز روضه برگزار بشه، یه روز نوجوانان، یه روز پیرغلام‌ها و… اجتماعات کوچک، آدم‌های معنوی بار میاره، خروجی انسان‌های معنوی میشه جامعه معنوی.
اگه انسان معنوی ساخته نشه، حتی اگه پیامبر هم [حاضر] باشد، از داخل جامعه سقیفه بیرون میاد. خیلی هشدار بزرگیه؛ یعنی پیامبر قدرت و سرزمین بزرگی داشته ولی چون انسان معنوی ساخته نشده، «ولی [و امام]» باید همسرش رو سوار مرکب بکنه، در خونه مردم در بزنه، بعدم که می‌گن فردا میان پنج‌ نفر میان، یعنی پنج‌تا انسان معنوی. مطمئناً مساجد هم شلوغ بوده و اهل نماز هم بودند.

وصل در فصل فراق

یه موضوعی که بهش فکر می‌کنم اینه که ما چرا تشرفات خدمت حضرت صاحب را نباید بگیم؟ تشرفاتی که قطعیه. بعضی اوقات می‌شنوم که می‌گن، مگه تشرفات مهمه؟ [بله،] خیلی مهمه. حضرت به یکی نگاه بکنه چه اتفاقی میفته؟ امام زمان نگاه بکنه به یه نفر، جواب سلام بده، خودش هیچ، چند نسل بعدش هم [متحول] می‌شه.
چرا ما انقدر [ارتباط با] این آقا رو سختش کردیم؟ یه بار من از آقای حکیمی پرسیدم چه جوری حضرت رو ببینیم؟ خندید. یه جواب عجیبی به من داد. خدا رحمت کنه،

گفت تو از من می‌پرسی که کریم‌ترین آدم دنیا رو چجوری ببینم؟ به خودش بگو.

مهدویت ختم به معنویت می‌شه؛ چون وقتی خودت رو در محضر حضرت ببینی، خلوت و جلوت نداره.

انسان‌های معنوی؛ نخ‌های اتصال

آدم معنوی حتی مرگش زندگی افراد رو عوض می‌کنه. یه پرستاری بود که زمان آقای ضیاء آبادی بیمارستان بودن. این پرستار لحظه فوت آقا بالای سرشون بوده. فوت کردن آقای ضیاءآبادی زندگی این آدم رو عوض می‌کنه. یه آدمی که توی دنیای دیگه‌ای بوده یهویی تبدیل می‌شه به یه انسانی که به معنویت می‌پردازه. انسان‌های معنوی، پربرکت‌ هستند. انسان‌های معنوی جامعه را حفظ می‌کنند و [مثل] نخ هستند. الان هم حتماً هستند ولی ما نتونستیم به جوون‌هامون [معرفیشون کنیم.] جامعه خیلی بیشتر از این که به سمت معنویت بره به سمت سیاست رفته؛ سیاسی‌بودن ایراد نداره، سیاست‌زده شدیم و توی این منجلاب دعوای گروه‌های سیاسی، مدام معنویت کم می‌شه. یکی از شاخصه‌ها و [نشانه‌های] انسان معنوی، نمازشه. استاد ما می‌گفتند هر چه سمت معنویت بری، چراغه و اون نور بیشتر توی نماز روشن می‌شه. مهمه که شیعه مسلط باشه به مسائل اجتماعی به مسائل سیاسی دنیا، بدونه کجا باید چه‌کاری انجام بده ولی اگه مدام بخواد تو هر چیز کوچکی [بحث و اظهار نظر و… انجام بده،] اون چراغ اصلی رو از دست می‌ده دیگه… انسان معنوی اهل جهاد می‌شه. من دوست شهید داشتم دیگه… اینا آدمای معنوی بودن. آدم معنوی مشخصه، یکی از شاخص‌ها اینه که خودش رو پایین‌تر از بقیه می‌بینه.

مُحبِ حسین علیه السلام

خاصیت دستگاه امام حسین اینه که اگه چیزی درست بهش منتسب بشه معتبر می‌شه. آد‌م‌ها وقتی منتسب می‌شن به امام حسین علیه السلام عزیز می‌شن؛ نه اینکه دنبال شهرت بری، نه… ولی خود امام حسین علیه السلام به نظرم جلوه می‌ده به انسان.

امام حسین علیه السلام رو از من و من رو از امام حسین علیه السلام جدا بکنن چی می‌مونه از من؟ ما آویخته‌ی امام حسینیم

حالا اگه آروم آروم آمیخته‌اش بشیم، اعتبار هم پیدا می‌کنیم. [درباره] امام حسین علیه السلام چیزی که خیلی جذابه [اینه که] امام حسین علیه السلام از همه چیزش گذشت. گذشت… گذشت… گذشت. مرحله آخر هیچی نبود که ازش نگذره. ما هم توی دستگاه امام حسین علیه السلام باید بگذریم؛ یعنی شهرت میاد سراغت، ازش بگذری، محبوبیت میاد سراغت، ازش بگذری، مهم‌تر از محبوبیت و شهرت، مقبولیت میاد سراغت، از مقبولیت خودت باید استفاده بکنی توی همین مسیر؛ توی گره بازکردن از کار مردم و با مردم و دردشون زندگی‌کردن، هم درد سفره، هم درد مغز، یعنی هم به فقیر معنوی برسی هم به فقیر مادی برسی. این مرحله رو رد بکنی به نظر من آمیخته‌ش می‌شی، یعنی حیات طیبه پیدا می‌کنی [البته] خیلی سخته.

این حسین است که با خود همه را خواهد برد…

یک [نکته دیگه] که خیلی جالبه برای اهل بیت یه شخص [هم] مهم بوده؛ نجات یک نفر [هم مهم بوده.] حضرت در صفین با چند هزار نفر راه رو عوض کرد تا به اون یک نفر برسه و اون رو با خودش همراه کنه. امام حسین علیه السلام یه روز عاشورا رو انداخت عقب، حر برگرده. امام حسین علیه السلام می‌رفت یه نفر یه نفر دنبال [افراد]، الان رفیقم نمیاد هیأت [اما حواسم به او نیست].

برای خواندن این مصاحبه و مطالب بیشتر شماره نخ مجله عین را تهیه کنید:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سبد خرید
ورود

هنوز حساب کاربری ندارید؟

ایجاد حساب کاربری