#قصّه‌های‌لواء | این قسمت: بازارگردی!

🏭 ما به جز پارچه که مستقیماً از کارخونه تهیه می‌کنیم، بقیه وسایل لازم برای تولید کتیبه رو از اینجا تهیه می‌کنیم؛ نخ و ریشه و منگوله و اینطور چیزها…؛  اینجا محل رجوع خیلی از خیاط‌ها و تولیدکننده‌های لباس هست. 

🕌 حالا اینجا کجاست؟! خیابان خیام، پاچنار، سرای مشیرخلوت (که برخلاف اسمش هیچ‌موقع خلوت نیست. از قسمت‌های دیگر بازار که اینجور اقلام رو داشته باشه میشه به سرای حاج‌حسن و سرای سیدمحسن اشاره کنم! یکی از جذابیت های بازار تهران، مسجدهای کوچیک و بزرگ و باصفایی هست که با فاصله‌ی نسبتاً کم با هم ساخته شدن.

🙏🏽 وجود چندتا حوزه‌ی علمیه در بطن بازار هم خیلی جالبه؛ میگن قدیما اهالی بازار صبح‌ها که میومدن سرکار، اول میرفتن حوزه و نیم ساعت- چهل دقیقه پای درس مکاسب میشستن! بازار تهران آدم باصفا و مشتی کم نداره؛ برا من که بارها پیش اومده که وقتی میگم فلان جنس رو برای تولید کتیبه و پرچم میخوام فروشنده با یک شوق و ذوقی بهم گفته: “منم خودم بچه هیاتی‌ام” و کلی هم تخفیف داده!

👴🏽 شنیدن خاطرات و صحبت‌های قدیمی‌ها و ریش‌سفیدهای بازار خیلی حس خوبی به آدم میده؛ بعضاً نکاتی میگن که تو هیچ کدوم از کتابای انگیزشی و موفقیت و کسب‌و‌کار پیدا نمیشه! اگه کارتون طوری هست که با بازار سروکار دارید پیشنهاد می‌کنم برنامه‌تون رو طوری تنظیم کنید که بتونید چند دقیقه‌ای با بزرگترهای بازار وقت بگذرونید؛ پشیمون نمیشید!