امام صادق علیهالسلام درباره ترک تقیه توسط بعضی شیعیان چه فرمودند؟
امام صادق علیهالسلام به دشمن اجازه نمیدادند حتی از نقاط ضعف و اشتباهات شیعیان سوءاستفاده کرده و آنان را مورد طعن قرار دهد. در عین حال و هنگامی که شیعیان مخاطب آن حضرت بودند، توصیههای لازم را به ایشان کرده و آنان را از خطا پرهیز میدادند. یکی از این خطاها که اهمیت زیادی هم داشت، ترک تقیه بود.
حیات شریف امام صادق علیهالسلام از نظر اوضاع سیاسی و سختگیری حکومتها به امام و شیعیان آن حضرت، به چند بخش تقسیم میشود. یکی از این بخشها، مقطعی است که خلافت از بنیامیه به بنی عباس در حال انتقال بود و کشمکش این دو خاندان با هم، آنها را به یکدیگر مشغول ساخته بود؛ بنابراین، برای جریان شیعه تا حدی فرصت تنفس به وجود آمده و سختگیریها نسبت به ایشان، کمی کاهش یافته بود. از طرفی، بنی عباس ابتدا با طرح برخی شعارها که رنگ و بویی شیعی داشت و با اعلام حمایت از خلافت امیرالمومنین علی علیه السلام، به تبلیغ و ترویج خود می پرداختند و بعدا تغییر رویه دادند.
هنگامی که سفاح به عنوان اولین خلیفه عباسی، قدرت را به دست گرفت و برای سخنرانی بالای منبر مسجد کوفه رفت، عمویش برخاست و گفت: «ای مردم کوفه! بر این منبر شما، خلیفهی بر حقی جز علی بن ابیطالب و این امیرالمؤمنین (اشاره به سفاح) خطبه نخوانده است! » شعارهای شیعی، معرفی خود به عنوان اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله و درگیری با بنی امیه، عواملی بود که باعث می شد بنی عباس در اثناء قدرت گرفتن، شدت عمل کمتری نسبت به امام صادق علیه السلام و شیعیان داشته باشند. در عین حال، از گزارش های تاریخی و روایات این گونه بر می آید که بنی عباس با دقت، امام و شیعیان آن حضرت را تحت نظر داشتند؛ از این رو، لازم بود شیعیان همچنان تقیه را حفظ کنند.
روزی سفاح عباسی، امام صادق علیه السلام را احضار نمود. امام علیه السلام می فرمایند: «در حیره نزد سفاح رفتم، به من گفت: اى ابوعبداللّه! در مورد روزهی امروز چه مىگویى؟ گفتم: آن مربوط به امام است، اگر روزه بدارى روزه مىداریم و اگر افطار نمایى افطار مىکنیم. پس [رو به غلامش] گفت: اى پسر! سفره را برایم حاضر کن. من نیز با او غذا خوردم، با آن که به خدا سوگند مىدانستم که آن روز از ماه رمضان است. ازاین رو، یک روز افطار روزه و قضاى آن بر من آسانتر است از این که گردنم زده شود و (در اثر کشته شدن حجت الهی) خداوند عبادت نشود. »
تقیه شدید امام صادق علیهالسلام در این موقعیت نشان می دهد که شرایط سیاسی در آن مقطع زمانی، تا چه اندازه حساس و مخاطرهآمیز بوده است؛ به نحوی که امام علیه السلام روزه خویش را باز کردند تا مبادا خلیفه غاصب، ظنّ این را ببرد که آن حضرت نظری مخالف با او داشته و ادعای امامت دارند. امام صادق علیه السلام در روایتی فرمودند: «پدرم رضوان الله علیه همیشه می فرمود: تقیه از دین من و دین پدران من است و کسی که تقیه ندارد، دین هم ندارد!» با وجود این دست مراقبت های امام علیه السلام و تاکیدات مستمر ایشان بر روی مسئله تقیه، اما همچنان بودند شیعیانی که بی پروا، عقاید خود را بازگو کرده و جان امام، خود و دیگر شیعیان را به خطر می انداختند.
در حدیثی آمده است که امام صادق علیه السلام فرمودند: «در حیره و در زمان خلافت سفاح بود که منصور دوانیقى (برادر سفاح و خلیفه بعدی عباسی) به من گفت: اى ابو عبداللّه! چرا شیعه شما در طى یک جلسه، تمام مطالبى را که در سینه خود دارد فاش مىکند، به طورى که مذهبش شناخته مىشود؟ پس حضرت فرمودند: این بخاطر شیرینى ایمانى است که در سینههاى آنهاست و در اثر شیرینى آن ایمان است که درون خویش را آشکار مىسازند! » ممکن است این مکالمه در همان جلسه ای روی داده باشد که امام علیه السلام بنا بر تقیه، روزه خود را افطار نمودند و یا ممکن است در جلسه دیگری اتفاق افتاده باشد. نکته حائز اهمیت، پاسخ کوبنده و در عین حال، هوشمندانه امام صادق علیه السلام به دشمن است.
در واقع، امام علیه السلام با پاسخی که به منصور دادند، آبروی شیعیان خود را حفظ نموده و آنان را در چشم دشمن، عزیز داشتند. این مشی همیشگی ائمه هدی علیهم السلام و سیره دائمی آن حضرات بوده است که شیعیان خویش را علی رغم اشتباهاتشان، تکریم کرده و عظمت جایگاه آنان را در نگاه دشمنان، منافقان و دیگر مردم، به نمایش می گذاشتند. این عظمت نیز، به سبب اعتقادات بر حق و ارزشمند شیعه و گوهر وجودی اوست که به نحوی حقیقی وی را از سایرین متمایز می کند. جالب اینجاست که به نظر میرسد شیخ الائمه امام صادق علیه السلام، در سخن دیگری که این بار خطاب به شیعیان خود فرمودند، همین مطلب را کامل نموده و نتیجهگیری ویژه ای از آن داشتند.
امام صادق علیه السلام به شیعیان فرمودند: «بر دینتان تقیه کنید و دین خود را با تقیه بپوشانید…شما شیعیان در میان مردم، مانند زنبور عسل هستید در میان پرندگان. اگر پرندگان می دانستند درون زنبور عسل چیست، همه را میخوردند. و اگر مردم بدانند در سینه شما چیست و این که ما اهل بیت را دوست دارید، شما را با زبانشان می خورند و در نهان و آشکار به شما بد می گویند. پس خدا رحمت کند بنده ای از شما را که بر ولایت ماست. »
وقتی این دو روایت را در کنار هم می گذاریم، نکات ناب و نغزی دست گیرمان می شود.
ولایت اهل بیت علیهم السلام و معارف ایشان، مانند عسل شیرینی خاصی دارد که هر شیعه ای درون خود، آن را احساس می کند. به فرموده امام علیه السلام، همین حلاوت ایمان است که باعث می شود گاه شیعیان تقیه را رعایت نکنند و آنچه از اعتقادات خود که آنان را به خطر می اندازد، فاش نمایند.
امام صادق علیه السلام تا اینجای مطلب را صراحتا به دشمن گوشزد کرده و از شیعیان دفاع نمودند، اما هنگامی که شیعیان را مخاطب قرار دادند، گویی همان کلام، ادامه یافته و جهت دیگری به خود گرفت. امام علیه السلام شیعه را از افشاء سِر بر حذر داشته و بیان نمودند که همین عسل درون زنبور، می تواند توجه پرندگان را به خود جلب کند و زنبور را به خطر اندازد. پس شأن رفیع شیعه بودن در جای خود محفوظ و تبعیت از امر ولی نیز در جای خود محفوظ؛ که آن شیعه بودن در گرو این تبعیت است.