صداهای جاری

فهرست مطالب

نشریه عین | شماره بلندگو

دکترمصباح‌الهدی باقری / سردبیر

داشتم در ذهنم تمام صداهایی که در وجودم رسوخ کرده و ریشه‌دار شده را مرور می‌کردم. همهمه‌ای شد از صداها و لحن‌ها و فریادها و ارشادها و منع‌ها و سرزنش‌ها و… انگار هر صدایی که با ظرافت و زیرکی توانسته باشد در بین همه صداها، بالاتر بیاید و متمایز گردد و جلوه‌گری کند، در ما اثرگذارتر است و جهت زندگی و حرکت را بالاتر از بقیه به ما نشان می‌دهد. همین‌طور است در خصوص صداهای رده دوم، رده سوم… تا جایی که برخی صداها دیگر در شلوغ پلوغی‌های روزگار هیچ نائی برایشان نمی‌ماند و شنیده نمی‌شوند. در کتاب‌های بازاریابی خوانده بودم که در محیط‌های شلوغ و پرمحرک، آن محرکی ادراک می‌شود که خوب و تمیز متمایز شده باشد و هر که فقط جلوه‌گری کند معلوم نیست به همان اندازه قدر ببیند و بر صدر نشیند. در واقع تیر خلاصی بود بر این بیت:

با صدهزار جلوه برون آمدی که من / با صدهزار دیده تماشا کنم تو را…[۱] یعنی شاید مرا آن جلوه‌گری نتواند جلب و جلد خود نماید…

در بین همه صداهای منتشر در عالم، برخی صداها عالمگیر شده و در جان و دل بشر فرو رفته و برخی صداها گوشه‌ای در تاریخ مانده، شاید روزی به‌دلیلی رمزگشایی شود و زنده گردد و شاید هم تا روز رستاخیز گم و مهجور بماند. برای خود من، برخی صداها، هر چند بر آنها تاریخ‌ها گذشته است لکن تازه و زنده خودنمایی می‌کنند؛ انگار همین دیروز و امروز بوده که از حنجره‌ای درآمده یا از بلندگویی منتشر شده و عجین جان و دل گشته است. به نظر امضای هر فرد نیز برگرفته از همهمه صداهای مانده در تار و پود وجود آن فرد است. صداهایی که می‌‎ماند و البته حتماً صداهایی را می‌پراند. اینجا دوست دارم صداهایی که در وجودم رخنه کرده و به‌نوعی در سرشتم آمیخته را با شما به اشتراک بگذارم. شاید شما هم اگر فهرست‌برداری کنید، بیشتر مواظب صداهای نازک و ظریفی باشید که ماندنش مراقبت و نگهداری و پایش می‌خواهد و مگر نه در همه دنیای پر محرک و پر ادعا، گرد کهنگی به خود می‌گیرد و دیگر نای بلندشدن و بلندکردن (قیام و اقامه) ندارد.

برای من این فهرست اینگونه است:

آیات ۷۵ تا ۸۳ سوره مبارکه ص: آنگاه که شیطان فرمان از سجده بر آدم سرباز می‌زند و استکبار می‌ورزد. آنگاه از بهشت مؤمنین اخراج می‌گردد. اما او با تیرگی و سیاهی تمام از خدا مهلت می‌گیرد و به عزت خدا قسم یاد می‌کند: قَالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ… اینقدر این صدا هولناک است که آیه بعدی إِلَّا عِبَادَکَ مِنهُمُ ٱلمُخلَصِینَ، خیلی برای کم‌ذخیره‌ها و کم‌توشه‌ها دور دست جلوه می‌کند.

صدای دوم هم باز در قرآن برایم طنین‌انداز است. سوره بقره آیه مشهور ۱۲۴: آنگاه که حضرت ابراهیم بعد از توفیق در ابتلائات فراوان (که خود صدای بسیار بسیار بلندی در تاریخ دارد)، «قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا» و وقتی حضرت ابراهیم از رسیدن این مقام در ذریه‌اش سؤال می‌کند، طنین بلندی همه پشت‌ها را می‌لرزاند: لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ. در حقیقت ظلم و تعدی یعنی بیرون از عهد خداوندی. جالب اینجا برای من عهد خدا است، یعنی قصد در بندگی خدا با عدم تعدی در هر ساحتی گره خورده است چه ظلم به خود، چه ظلم به دیگران، چه تعدی به طبیعت… عهدی مقدس که هر کس حواس پرت باشد، از آن می‌ماند و رانده می‌شود.

«أَنَا رَبُّکُمُ الأعْلَى» فرعون، فریاد می‎زند و خدایی می‌کند. این‌قدر صریح و بی‌پرده. انگار به خودش هم تلقین شده. یعنی «لَأُغْوِیَنَّهُمْ» شیطان تا آنجا پیش می‌رود که بنده ناتوان ضعیف، ادعای «رَبُّکُمُ الأعْلَى» دارد. عجب صدای بلندی است این ناتوانی و عجز، اما پرده‌دری و کبر و تزویر… در نهایت نیل در خود این طغیان را فرو‌می‌بلعد به‌راحتی آب خوردن…

چهارمین صدای ماندگار که از بلندگوی تاریخ در ذهنم طنین‌انداز شد نیز قرآنی است. آنگاه که حضرت حق جل و علا به حضرت مریم سلام الله علیها فرمان روزه سکوت می‌دهد. چقدر این سکوت الهام‌بخش است وقتی با لغو و یاوه روبه‌رویی «فَقُولِی إِنِّی نَذَرْتُ لِلرَّحْمَنِ صَوْمًا فَلَنْ أُکَلِّمَ الْیَوْمَ إِنْسِیًّا…»

اما غدیر، برای من جنس دیگری دارد. صدایی که خوب و رسا گفته شد، هجی شد، حکمتش بیان شد، مقدماتش چیده شد و خوب هم شنیده شد. اما خودفراموشان آن را به گوشه صندوق‌خانه‌های خودپرستی و خودخواهی خود بردند. انگار قصه «کی بود، کی بود، من نبودم» از آنجا شروع شد. قصه به‌شدت مبتذلی که مردمان هم از بزدلی و نفاق، همراهی‌اش کردند. غدیر شاید بلندترین صدای خیرخواهی در عالم است که همه ارکان و ادوات شنیده‌شدن هم بر آن سوار گردیده، اما در پیچ و خم خودپرستی‌ها و مطامع، رنگ باخت… بیست و پنج سال غفلت و انحراف، نه‌تنها یک قوم و یک دوره، بلکه کلیت بشر و تاریخ را در مسیر دیگری انداخت. در آخر هم معلوم شد صدای خودپرستی، صدای لایزالی دارد که می‌تواند تا روز تُبْلىَ السَّرَائرُ، نفس انسانی را در اسارت و حصر و تسخیر خود قرار دهد. باید به خدا پناه برد و لطف و فیض و فضلش…

صدای بلند و رسای حضرت زهرا سلام الله علیها در اقامه ولایت و غدیر و پشتیبانی مولا کنار صدای فُزْتُ وَ رَبِّ الْکَعْبَه حضرت امیر و صدای هَلْ مِنْ ناصِرٍ یَنْصُرُنی سیدالشهدا، پازل غدیر – کربلا را کامل می‌کند. همه این صداها محصول شنیده‌نشدن غدیر است، تا آنجا که اهل‌بیت غدیر را در کربلا و شام به اسارت حرامزاده‌های تاریخ به غل و بند می‌کشند… ثمره‌ خود فراموشی، ثمره نحسی است که «تا» ندارد.

این جمله حضرت حجت ارواحنا له الفداء که گویا به نوع دیگری در توقیع شیخ مفید اعلی الله مقامه هم بوده است: «إِنَّا غَیْرُ مُهمِلِینَ لِمُرَاعَاتِکُم وَ لَا نَاسِینَ لِذِکْرِکُم وَ لَولَا ذَلِکَ لَنَزَلَ بِکُمُ اللَّأوَاءُ وَ اصطَلَمَکُمُ الْأَعدَاءُ» چه تحفه دل‌انگیزی است که هم رعایت حال ما قاصران را می‌کنند و هم به یاد ما هستند. این صدا به‌مثابه یک پشتیبان دائم است. انگار به بزرگتری پناه آورده‌ایم که با وجودش ترس و نگرانی و اضطرابی نداریم و به مدد نفس مسیحایی او بندگی خدا، حق‌گستری و خدمت به خلق را مشق می‌کنیم… در این وانفسای بی‌کسی، اگر کسی بی‌دریغ هوایت را داشته باشد و با دلسوزی تمام در جستجوی همه دغدغه‌هایت باشد، این گوارا مژده‌ای است…

حالا بعد از هزار و اندی سال که از بلندگوی رسمی خدا فاصله گرفتیم و به‌نوعی دوران محرومیت و مهجوریت را طی می‌کنیم، انقلاب خمینی برایمان حکم بیدارباش صادر کرده است؛ انگار ندایی از درونمان و از وجدانمان ما را به خود می‌خواند… به فهم خود انسانی‌مان، به آنکه بودیم و قرار بوده که باشیم و که شویم… ندای خمینی آرام آرام در پهنه گیتی جریان و سریان پیدا کرد و صدا شد و فریاد… از همان آغاز قیام تا امروز روز، هر بار در تلاقی با صدای خمینی که دیگر در قامت یک رهبر و مرشد و امام قد علم نموده است قرار می‌گیریم با جهان معنائی شگرفی از جنس قیام و انقلاب و عدالت‌طلبی و آزادی‌خواهی و استقلال و رهایی از همه بستگی‌ها و وابستگی‌ها مواجه می‌شویم… امام در همه شلوغی و ازدحام روزگار که کمتر صدایی امکان شنیده‌شدن داشت، پیامی را دست گرفت و پرچمی را بلند کرد که آزادگان جهان، قرن‌ها بود تشنه آن بودند اما نمی‌یافتنش…

آنچه امام را از همه آزادی‌خواهان متمایز نمود و بالاتر از هر پیامی، شنیده شد، نه فقط استقلال‌خواهی ایشان که مثل آن در تاریخ یافت می‌شود بلکه اخلاقی بودن، جهادی بودن، فقیه بودن، متکلم بودن، اهل عرفان و سلوک بودن، استراتژیست بودن و در یک کلام ترکیبی از یک امام نهضت با گستره انقلاب درون و بیرون بودن، تشنگان آزادی را محو خود کرد… جلوه‌گری امام وقتی کامل می‌شود که ایشان را در قامت یک عبد خدائی ببینیم: «این “من” را اگر انسان زیر پا گذاشت، “او” شد، اصلاح می‌کند همه چیز را. گاهی علم توحید انسان را به جهنم می‌فرستد، گاهی علم عرفان انسان را به جهنم می‌فرستد. گاهی علم فقه، انسان را به جهنم می‌فرستد. گاهی علم اخلاق، انسان را به جهنم می‌فرستد. با علم درست نمی‌شود. تزکیه می‌خواهد. علم توحید هم اگر برای غیر خدا باشد از حجب ظلمانی است. خدا نکند انسان پیش از آنکه خود را بسازد، جامعه به او روی آورد و در میان مردم نفوذ و شخصیتی پیدا کند…»

اما حالا دیگر مدت‌هاست صدای پرطنین امام به‌روز و پرجلوه از حسینیه امام خمینی شنیده می‌شود و وقتی مسخ آن می‌شویم که: «ما فصل مُشبعی را حرکت کردیم. این سربالایی، این شیب تند را عبور کردیم، به ‎قله‌ها نزدیک شدیم. نباید ‎خسته بشویم. برای رسیدن به قله استقامت لازم است…»

 

برای مطالعه دیگر یادداشت‌های نشریه و تهیه نسخه فیزیکی یا الکترونیکی آن به این آدرس مراجعه کنید.

[۱] فروغی بسطامی

محصولات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سبد خرید
ورود

هنوز حساب کاربری ندارید؟

ایجاد حساب کاربری